شعر
26 شهریور 1402 توسط الهی وربی من لی غیرک
#شعر
آن یکی کارگر است
آن یکی چوپان است
آن یکی دفتردار
آن یکی دربان است
آن یکی می بافد
فرش پرنقش و نگار
دیگری می دوزد
پیرهن با شلوار
آن یکی هست پزشک
کار او درمان است
آن یکی هم افسر
دیگری سروان است
آن یکی رفتگر است
دیگری هست وزیر
یک نفر هم نانوا
دیگری هست وکیل
یک نفر راننده
دیگری هم خلبان
آن یکی برزگر است
دیگری هم ملوان
آن یکی صنعتگر
دیگری کفّاش است
آن یکی پیشه ور است
دیگری نقّاش است
هرکه دارد کاری
توی دنیای قشنگ
کارها از همه نوع
کارها از همه رنگ
کار یعنی خدمت
همت و سعی و تلاش
بهر کسب روزی
بهر امرار معاش
کارکردن هنر است
کارکردن عار نیست
هیچ کس خسته تر از
آدم بیکار نیست