هشتمین بهار
13 شهریور 1403 توسط الهی وربی من لی غیرک
هشتمین بهار
من کیستم؟ کبوتر بی آشیانه ات
محتاج دست های تو و آب و دانه ات
نامت بلند مثل غزل های آسمان
هشت آسمان نشسته به ایوان خانه ات
از کوچه باغ های نیشابور رد شدی
با کوله باری از غم غربت به شانه ات
دل در مدینه عاشق روی تو شد ولی
از کوچه های توس گرفتم نشانه ات
دست من و ضریح تو ای هشتمین بهار
امشب دلم عجیب گرفته بهانه ات
حیدر منصوری